::: سایت مذهبی عرفان:::

بنام خداوند مهربان

::: سایت مذهبی عرفان:::

بنام خداوند مهربان

گناهی بزرگ به نام شکستن دل دیگران

 

گناهی بزرگ به نام شکستن دل دیگران

داسنتنی های دینی-پورتال جامع یورفان-گناهی بزرگ به نام شکستن دل دیگران

شکستن دل انسان مۆمن که به تعبیر روایات، احترام او از کعبه بیشتر است، دارای آثار وضعی و جانبی فراوانی است و دلی که شکست به سادگی التیام نمی یابد و جبران آن دشوار است.

عنوان “شکستن دل دیگران” عنوانی کلی است که می تواند بر اثر اتفاقات مختلفی به وجود آید؛ و به همین دلیل نباید به دنبال حکمی کلی در مورد آن، چه در قرآن و چه در روایات بود. به عنوان نمونه، اگر فردی به دلیل نصیحتی مشفقانه به او که در راستای امر به معروف و نهی از منکر انجام شده است، دل شکسته شود، نمی توان دل شکستگی او را نشانی از نامناسب بودن رفتار آمر به معروف و ناهی از منکر دانست، اما در طرف مقابل، موارد بسیاری وجود دارند که به ناحق، باعث دل شکستگی دیگران می شوند.

در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که به این موارد اشاره نموده و در واقع، به ریشه و دلیل آزرده خاطر شدن دیگران پرداخته و توصیه هایی در این زمینه ارائه فرموده اند که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

الف. برخی آنچه از آنها نهی شده است:
۱٫ مسخره کردن دیگران: “یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ أَنْ یکُونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‏ أَنْ یکُنَّ خَیراً مِنْهُن‏”؛[۱] اى افراد با ایمان! گروهى از مردان شما گروهی دیگر را مسخره نکنند، شاید آن مسخره‏شدگان بهتر از آنها باشند. و گروهى از زنان شما نیز دیگران را مسخره کند، شاید آن مسخره‏شدگان بهتر از آنها باشند.

۲٫ عیب جویی: “وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُم‏”؛[۲] به عیب جویی از یکدیگر مپردازید.

۳٫ یکدیگر را با نام زشت خواندن: “وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقاب‏”؛[۳] با نامهای زشت، یکدیگر را مورد خطاب قرار ندهید.

۴٫ روی از دیگران برگرداندن: “وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاس‏”؛[۴] با بی اعتنایی از مردم رو مگردان.

۵٫ با تکبر و غرور راه رفتن: “لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحا”؛[۵] هنگام راه رفتن، باد نخوت بر گلو مینداز!

۶٫ سر از کار دیگران در آوردن و غیبت کردن: “وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضا”؛[۶] به دنبال سر درآوردن از کار دیگران نبوده و غیبت نکنید.

ب. برخی آنچه بدانها فرمان داده شده است:
۱٫ رعایت اخلاق خانوادگی: “وَ أْتَمِرُوا بَینَکُمْ بِمَعْرُوف‏”؛[۷] در زندگی خانوادگی با یکدیگر با خوبی و خوشی رفتار کنید.

۲٫ با مردم به نیکی سخن گفتن: “قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا”؛[۸] با مردم به نیکی سخن گویید.

اکنون می توان گفت: اگر به توصیه های یاد شده و نیز دیگر توصیه های قرآنی عمل شود، هیچ فردی به ناحق دل شکسته نخواهد شد.
ذکر یک نکته مهم
شکستن دل انسان مۆمن که به تعبیر روایات، احترام او از کعبه بیشتر است، دارای آثار وضعی و جانبی فراوانی است و دلی که شکست به سادگی التیام نمی یابد و جبران آن دشوار است، پس در مرحله اول باید انسان مراقب باشد دل کسی را نشکند و قلبی را جریحه دار نسازد و اگر خدای ناخواسته این اتفاق افتاد باید به سرعت جبران و تلافی کند و دل شکسته را التیام بخشد و آن را به دست آورد و تنها استغفار و آمرزش کافی نیست مگر این که آن فرد از انسان دور باشد و انسان قدرت جبران نداشته باشد که در این صورت علاوه بر استغفار و طلب آمرزش از درگاه الهی باید در حق آن فرد دعای خیر کرد و خیر دنیا و آخرت او را از خداوند درخواست نمود و با این کار انشاءالله قلب او در باطن از شما راضی و خشنود می گردد.

در حدیث آمده است که خداوند می فرماید: «انا عند المنکسره قلوبهم؛ من همدم قلب های شکسته هستم» یعنی انسان دل شکسته در پیشگاه خداوند دارای جایگاه ویژه ای است و مورد توجه خداوند می باشد و دعا و نفرین انسان دل شکسته خیلی زود اثر می بخشد.

امام زین العابدین(علیه السلام) در حدیث شریفی می فرماید: پدرم در لحظات آخر عمر عزیزش، در آن شرایط سخت روز عاشورا در حالی که خون در رگ هایش می غلطید مرا در آغوش گرفت و به من فرمود تو را به آن چه پدرم نزدیک شهادتش به من فرمود وصیت می کنم و آن این که: «یا بنی! ایاک و ظلم من لا تجد علیک ناصرا الا الله؛ پسر عزیزم! از ظلم و ستم به کسی که یار و یاوری جز خدا ندارد بپرهیز.» (منتهی الامال، ج ۱، ص ۷۱۳، انتشارات هجرت)***

========================
پی نوشت ها:
[۱] حجرات، ۱۱٫
[۲] همان.
[۳] همان.
[۴] لقمان، ۱۸٫
[۵] همان.
[۶] حجرات، ۱۲٫
[۷] طلاق، ۶٫
[۸] بقره، ۸۳٫


عضویت در یورفان


این مطلب را به اشتراک بگذارید

ارسال به کلوب ارسال به فبس بوک ارسال به تویتر ارسال به گوگل پلاس ارسال به گوگل ارسال به فرند فید ارسال به یاهو


  • تاریخ انتشار : پنج شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۳ | نویسنده : یورفان

زندگینامه حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) و وفات ایشان

 

زندگینامه حضرت فاطمه معصومه(س) و وفات ایشان

::زندگینامه حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) و وفات ایشان::

سلام و رحمت خداوند بر حضرت فاطمه معصومه.. پورتال یورفان نیز به نوبه خود وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها را تسلیت میگوید.

فاطمه معصومه (س) کیست ؟
نام شریف آن بزرگوار فاطمه و القاب ایشان ” معصومه” ، ” کریمه اهل بیت” ، ” ستّی” ، و ” فاطمه کبری” است.پدرش حضرت موسی بن جعفر (ع) و مادرش نجمه خاتون مادر حضرت رضا (ع) است.(۱)

از ولادت تا هجرت حضرت معصومه :
آن حضرت اوّل ذی القعده سال ۱۷۳هـ . ق در مدینه منوّره به دنیا آمد. و در سنّ۲۸ سالگی در روز دهم(۲)یا دوازدهم (۳)ربیع الثانی سال ۲۰۱هـ . ق در شهر قم از دنیا رفت.
سفر مقدّس به شهر مقدّس :
در سال ۲۰۱ هـ . ق ، یک سال پس از سفر تبعید گونه حضرت رضا (ع) به شهر ” مرو” حضرت فاطمه معصومه (س) همراه عدّه ای از برادران خود برای دیدار برادر و تجدید عهد با امام زمان خویش راهی دیار غربت شد. در طول راه به شهر ساوه رسیدند، ولی در آنجا عده ای از مخالفین اهل بیت با مأموران حکومتی همراهی نموده و با همراهان حضرت به نبرد و جنگ پرداختند که عدّه ای از همراهان حضرت در این حادثه غم انگیز به شهادت رسیدند.(۴)حضرت در حالی که از غم و حزن بسیار مریضه بود با احساس نا امنی در شهر ساوه فرمود: مرا به شهر قم ببرید ، زیرا از پدرم شنیدم که فرمود:” شهر قم مرکز شیعیان ما می باشد” ؛ (۵)سپس حضرت به طرف قم حرکت نمود.

 

بزرگان قم وقتی از این خبر مسرّت بخش مطّلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند و در حالی که ” موسی بن الخزرج ” بزرگ خاندان ” اشعری” زمام شتر آن مکرّمه را به دوش می کشید ؛ ایشان در میان شور و احساسات مردم قم وارد آن شهر مقدّس شد و در منزل شخصی ” موسی بن خزرج ” اجلال نزول فرمود. آن بزرگوار هفده روز در شهر ولایت و امامت به سر برد و در این مدّت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود و واپسین روزهای عمر پر برکت خویش را با خضوع و خشوع در برابر ذات پاک الهی به پایان رساند.
غروب مهتاب در شهر ستارگان :
سرانجام آن همه شوق و شور و شعف ، از اجلال نزول کوکب ولایت و توفیق زیارت بانویی از تبار فاطمه اطهر ، با افول نجمه آسمان عصمت و طهارت ، مبدّل به دنیایی از حزن و اندوه شد ، و این غروب غم انگیز عاشقان امامت و ولایت را در سوک و عزا نشاند. در رابطه با علّت مریضی نابهنگام حضرت و مرگ زود رس آن بزرگوار گفته شده است که زنی در شهر ساوه ایشان را مسموم نمود که این مطلب با توجه به درگیری دشمنان اهل بیت با همراهان حضرت و شهادت عده ای از آنها “‌در ساوه” و جوّ نامساعد آن شهر و حرکت نابهنگام آن بزرگوار در حال مریضی به سوی شهر قم ، مطلبی قابل قبول می تواند با شد.

 

آری آن حضرت که می رفت زینب وار با سفر پر برکتش سند گویایی بر حقانیت امامت رهبران راستین و افشاگر چهره نفاق و تزویر مأمونی باشد، و همانند قهرمان کربلا پیام آور خون سرخ برادری باشد که این بار مزّورانه به قتلگاه (بنی عباس ) برده می شد ، ناگاه تقدیر الهی بر این شد که مرقد آن بزرگ حامی خط ولایت و امامت برای همیشه تاریخ ، فریادگر مبارزه با ظلم و بی عدالتی ستم پیشگان دوران و الهام بخش پیروان راستین تشیّع علوی در طول قرون و اعصار باشد.
مراسم دفن :
بعد از وفات شفیعه روز جزا ، آن حضرت را غسل داده و کفن نمودند ، سپس به سوی قبرستان ” بابلان” تشییع کردند ولی به هنگام دفن آن بزرگوار ” به خاطر نبودن محرم ” آل سعد” دچار مشکل شدند و سرانجام تصمیم گرفتند که پیرمردی به نام” قادر” این کار را انجام دهد. ولی قادر و حتّی بزرگان و صلحا ، شیعه قم هم ، لایق نبودند عهده دار این امر مهم شوند ؛‌چرا که معصومه اهل بیت را باید امام معصوم به خاک سپارد. مردم منتظر آمدن ” آن پیرمرد صالح ” بودند ، که ناگهان دو سواره را دیدند که از جانب ریگزار به سوی آنان می آیند و قتی نزدیک جنازه رسیدند ، پیاده شده و بر جنازه نماز خواندند و جسم پاک ریحانه رسول خدا را در داخل سردابی ” که از قبل آماده شده بود ” دفن کردند و بدون اینکه با کسی تکلّمی نمایند ، سوار شده و رفتند ، و کسی هم آنها را نشناخت (۶).

 

به قول یکی از بزرگان هیچ بعید نیست که این دو بزرگوار ، امامان معصومی باشند که برای این امر مهم ّ به قم آمدند.(۷) پس از پایان رسیدن مراسم دفن ، موسی بن الخزرج سایبانی از حصیر و بوریا بر قبر شریف آن بزرگوار برافراشت و این سایبان برقرار بود تا زمانی که حضرت زینب دختر امام جواد (ع) وارد قم شد و قبّه ای آجری بر آن مرقد مطهّر بنا کرد.(۸) و بدین سان تربت پاک آن بانوی بزرگ اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبیت (ع) و دارالشّفای دلسوختگان عا شق ولایت و امامت شد.

 

————————————
پی نوشتها:
(۱) دلائل الامامه , ص ۳۰۹ .
(۲) وسیله المعصومیّه , ص ۶۵ به نقل از نزههالابرار.
(۳) مستدرک سفینه البحار , ج ۸ , ص ۲۵۷٫
(۴) زندگانی حضرت معصومه , مهدی منصوری , ص ۱۴ ( به نقل از ریاض الانساب , تألیف ملک الکتّاب شیرازی).
(۵)دریای سخن , سقازاده تبریزی , نقل از ودیعه آل محمّد , محمد صادق انصاری , ص ۱۲٫
(۶) تاریخ قدیم قم , ص ۲۱۴٫
(۷) آیه الله فاضل لنکرانی ” دام ظله”.

(۸) سفینه البحار , ج ۲ , ص ۳۷۶ .


عضویت در یورفان


این مطلب را به اشتراک بگذارید

ارسال به کلوب ارسال به فبس بوک ارسال به تویتر ارسال به گوگل پلاس ارسال به گوگل ارسال به فرند فید ارسال به یاهو


مطالب مرتبط

چشم زخم و راهکارها و ناگفته هایی در مورد آن+روایات

 

راهکارهای رفع چشم زخم,چشم زخم,دعای رفع چشم زخم

چشم زخم و راهکارهای آن:

در روایات آمده که پیامبر(صلی الله علیه وآله) برای رفع چشم زخم برای امام حسن و امام حسین دعایی نوشته است و پیامبر می‌فرماید که حضرت ابراهیم برای حضرت اسماعیل نیز همین تعویذ برای دفع شر چشم را نوشته است. در نهج‌البلاغه آمده است که العین حق والرقی حق چشم زخم حق است و توسل به دعا برای دفع آن نیز حق است.

چشم زخم در قرآن
سحر چشم
سحر و جادو از توانمندی‌های ذاتی بشر است و انسان‌ها می‌توانند به اعتدال ذاتی و غیر اکتسابی به این توانایی به صورت فعلی دست یابند و یا با آموزش و پرورش، استعداد و توانمندی ذاتی خویش را در این زمینه آشکار سازند.

در داستانی که قرآن درباره مردم بابل گزارش می‌کند به مسأله وجود سحر و تعلیم آن به کمک دو فرشته الهی به نام هاروت و ماروت اشاره می‌نماید. در این داستان که در سوره بقره آمده به خوبی تبیین و تحلیل می‌گردد که سحر و جادو قابل تعلیم و آموزش است و کارکردهای بسیاری دارد و می‌تواند امری مثبت و سازنده و یا منفی و زیان‌بار باشد.

انسان این استعداد و توانمندی را به طور ذاتی دارا می‌باشد که از عناصر فرامادی استفاده کند و یا ابزارهای مادی را در امور فرامادی به کار گیرد در مورد اخیر مراد آن است که شخص می‌تواند از امور مادی چون چشم برای امری معنوی مانند محبت و دشمنی بهره ببرد.

در داستان سحر جادوگران مصری و مبارزه ایشان با حضرت موسی(علیه السلام) این نکته مورد تاکید قرار می‌گیرد که سحر می‌تواند در چشم و تصرف در آن باشد. از این رو نفوذ جادوی ساحران فرعونی در چشم بنی اسرائیل بوده که موجب وحشت ایشان می‌شود. به این معنا که شخص می‌تواند با اعمالی، در چشم شخص تصرف کند و تأثیرات آن را در جان و روحش ببیند. بنابراین با حرکت طناب‌ها و ریسمان‌ها در چشمان مردمان تصرف شده و در جان ایشان وحشت و ترس افکنده می‌شود. (اعراف آیه ۱۱۶)

کافران مکه نیز در برابر معجزات پیامبر(صلی الله علیه وآله) مدعی بودند که چشمانش در برابر مشاهده گشایش درهای آسمان مسحور شدند و در حقیقت پیامبر در چشمان ایشان تصرف کرده تا نتوانند حقیقت و واقعیت را از خیال جدا کنند. (حجر آیه ۱۴و ۱۵)
به هر حال شکی نیست که انسان از توانایی خاص و خارق‌العاده ای برخوردار است که موجبات تصرفات فرامادی و فرا طبیعی را فراهم می‌آورد.

 چشم زخم
یکی از اقسام سحر و جادو، تصرفات چشم است که اگر به گونه آسیب زا و زیان‌بار باشد از آن به چشم زخم یاد می‌شود. چشم زخم به معنای آسیبی است که چشم بد به کسی بزند. (فرهنگ فارسی ج۱ص۱۲۹۰)
برخی مفسران به برخی از آیات در قرآن به این منظور تمسک کرده‌اند که یکی از این موارد آیات ۵۱ و ۵۲ سوره قلم ( و ان یکاد)  است که نظرات مفسران را به خود جلب کرده است. خداوند در این دو آیه می‌فرماید: و آنان که کافر شدند چون قرآن را شنیدند چیزی نمانده بود که تو را چشم بزنند و می‌گفتند او واقعاً دیوانه‌ای است. حال آنکه [قرآن] جز تذکری برای جهانیان نیست.

از این آیه برخی معنای چشم زخم را برداشتند. اما عده‌ای دیگر آن را معنایی کنایی و شدت خشم تعبیر کرده‌اند. حتی برخی گفته‌اند که این آیه دلالت بر تضاد رفتاری کفار دارد، یعنی از طرفی با چشم‌های خود به اعجاز نگاه می‌کنند وقتی که قرآن برای آن‌ها خوانده می‌شود مجذوب می‌شوند و پشت سر پیامبر می‌گویند که پیامبر مجنون است.

قرآن در آیه ۶۷ سوره یوسف به امکان و حقانیت چشم زخم اشاره می‌کند. در این آیه حضرت یعقوب(علیه السلام) به فرزندان خویش فرمان می‌دهد که هنگام ورود به مصر از یک دروازه شهر وارد آن نشوند و از آن جایی که فرزندان ده‌گانه ایشان افرادی زیبا و تنومند و جوان بودند از ایشان می‌خواهد برای در امان ماندن از چشم زخم مردم مصر از دروازه‌های متعدد وارد شوند تا به چشم نیایند. (المیزان ج۱۱ ص۲۱۸) بنابراین می‌توان گفت که چشم زخم امری پذیرفته شده در بینش و نگرش قرآنی است.(مجمع‌البیان ج۵ و ۶ ص۳۸۰)

در حقیقت یعقوب(علیه السلام) از چشم زخم مصریان نسبت به فرزندانش دل نگران بود. هر چند که آن حضرت(علیه السلام) بر این نکته تأکید می‌ورزد که قدرت انسان‌های دارای چشم زخم به گونه‌ای است که او نمی‌تواند جلوی آن‌ها را بگیرد مگر آن که اراده الهی به این تعلق گیرد که چشم زخم مردم در ایشان اثر نگذارد.(یوسف/۶۷)

راهکارهای رفع چشم زخم,چشم زخم,دعای رفع چشم زخم

مهم‌ترین آیه که درباره چشم زخم بدان اشاره می‌شود آیه ۵۱ سوره قلم است که درباره پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) آمده است.
در این آیه آمده که کافران در تلاش بودند چشم زخمی به پیامبر(صلی الله علیه وآله) برسانند. آنان که از هر راهی تلاش می‌کردند تا آن حضرت را بکشند و یا دعوتش را به تعطیلی بکشانند از ساحران و جادوگران بهره گرفتند تا این کار را انجام دهند. از این رو خداوند می‌فرماید: و ان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصارهم لما سمعواالذکر و یقولون انه لمجنون.

در این آیه دلیل آنان برای به کارگیری سحر و جادو و چشم زخم آن است که پیامبر را مجنون و جن زده می‌دانستند و این زمانی بود که ذکر یعنی قرآن را شنیده بودند و آن را شگفت انگیز می‌یافتند. گمان بردن به این که کلام آدمی نیست و می‌بایست کلام جنیان باشد و آنان هستند که وی را به بند کشیده و از زبان محمد(صلی الله علیه و آله) سخن می‌گویند. باعث شد تا با به کارگیری سحر و چشم زخم، تلاش کنند وی را بکشند و یا آسیبی به او وارد سازند تا جن تسخیرکننده نیز بمیرد و یا برود.

واژه زلق در لسان العرب به معنای لغزیدن است و زلق بابصار و لغزیدن به چشم یعنی این که تو را با چشمانشان آزار رسانند و تو را از مقامی که داری بلغزانند.(لسان العرب ج۶ص۷۰) این مقام همان مسئله ذکر حکیم و قرآن عظیمی بود که آنان را شگفت زده کرده بود و بهترین سخنوران و شاعران کافران در برابرش زانو به زمین زده بودند.

آیا قطعاً قرآن به مسئله چشم زخم اشاره کرده است؟
برای پاسخ به این سؤال  نمی‌توانیم جواب دقیقی بدهیم. برخی مفسران از برخی آیات اجمالاً به این نتیجه رسیده‌اند که به مسئله چشم زخم اشاره شده است.

غیر از قرآن ما منبع دیگری به عنوان روایات و احادیث هم داریم که برخی روایات مسئله چشم زخم را مورد اشاره قرار داده‌اند و بسیاری از دانشمندان امروزی هم معتقدند که برخی چشم‌ها از یک نیروی مغناطیسی خاصی برخوردارند که می‌تواند مثل اشعه لیزر عمل کند. این مسئله هم از نظر علم و هم نظر عقل قابل قبول است که نیروهای فوق‌العاده ای در برخی اعضای بدن هست که تأثیراتی اعمال می‌کند.

چشم زخم در روایات
از نگاه روایی نیز نه تنها منعی در این رابطه وجود ندارد، بلکه روایاتی وجود دارد که بر اساس آن می‌توان گفت مسئله چشم زخم تا حدی قابل قبول است، برای مثال واژه‌هایی مثل رقی به معنای تعویذ و نوشتن دعاهایی برای چشم زخم وجود دارد. واژه  حرز که هر معصومی برای خود حرز دارد.

در روایات آمده که پیامبر(صلی الله علیه وآله) برای رفع چشم زخم برای امام حسن و امام حسین دعایی نوشته است و پیامبر می‌فرماید که حضرت ابراهیم برای حضرت اسماعیل نیز همین تعویذ برای دفع شر چشم را نوشته است. در نهج‌البلاغه آمده است که العین حق والرقی حق چشم زخم حق است و توسل به دعا برای دفع آن نیز حق است.

دستوراتی برای رفع چشم زخم
ساده‌ترین دستور برای رفع چشم زخم خواندن سوره ناس و فلق است. در روایات آمده است که پیغمبر(صلی الله علیه وآله) این سوره‌ها را برای امام حسن و امام حسین به عنوان تعویذ قرائت می‌کرد.

از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که فرمود است : اگر کسی از شما چیزی از برادرش او را متعجب ساخت سه بار  بگویید: ماشاء‌الله لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. در برخی روایات گفته می‌شود که تکبیر بگویید تا تأثیر چشم زخم از بین برود.
البته نباید از این امر غافل شد که زیاده‌گویی ها در این مسئله بسیار است. در بین توده مردم برخی از این مباحث با خرافات عجین و موجب شده برخی اصل آن را هم انکار کنند.

اسفند دود کردن و استفاده از مهره‌های آبی برای دور کردن چشم زخم مبنای روایی ندارد، موضوعاتی است که توسط مردم به بحث اضافه شده است. همان‌طور که در احادیث و روایات آمده اصل تأثیر دعا برای دفع چشم زخم قابل انکار نیست، اما باز کردن دکانی برای نوشتن دعا و ادعای دعانویسی به هیچ وجه قابل قبول نیست، میدان دادن به این افراد نیز گناه محسوب می‌شود.

از دیگر روش‌هایی که قرآن در همین آیه بدان اشاره می‌کند پرهیز از کسانی است که دارای این قدرت هستند و نیز استفاده از شیوه‌هایی است که زمینه‌های چشم زخم را فراهم نمی‌آورد. ظاهر نشدن در برابر شور چشمان یکی از این راه‌هاست.خواندن سوره معوذتین به ویژه سوره فلق یکی دیگر از شیوه‌های پیشگیری و درمان است.

برخی گفته‌اند که آیه من شر حاسد اذا حسد، شامل عائن یعنی کسی که با چشم آسیب می‌رساند نیز می‌شود؛ زیرا چشم زخم گاه از حسادت نفسانی برمی خیزد. به این معنا که شخص هرگاه در دیگری نعمتی یافت و یا فراوانی نعمتی را مشاهده کرد از روی حسادت می‌کوشد تا آن نعمت از او سلب شود و با شور چشمی می‌کوشد تا آن را از میان بردارد.

علامه طباطبایی در المیزان می‌نویسد: چشم زخم نوعی از حسد نفسانی است که هنگام مشاهده چیزی که در نظر شور چشم، زیاد و تعجب انگیز است محقق می‌شود. (المیزان ج۲۰ ، ص۳۹۳)


عضویت در یورفان


این مطلب را به اشتراک بگذارید

ارسال به کلوب ارسال به فبس بوک ارسال به تویتر ارسال به گوگل پلاس ارسال به گوگل ارسال به فرند فید ارسال به یاهو


مطالب مرتبط

برکات و فضائل خواندن سوره رعد

برکات و فضائل خواندن سوره رعد

سوره رعد چه برکات و فضائلی دارد؟ برای پاسخ این مطلب را بخوانید.

 

ابتدا محتوای سوره رعد را بدانید..

بیان سنن آفرینش و اسرار پیچیده خلقت است. در این سوره از روى نظام آفرینش و یک سلسله قوانین طبیعى و رموز جهان هستى، با بیانى متین و تعبیرى استوار، پرده برداشته شده که با آخرین تحولات و حقایق ثابت علمى، کاملاً موافقت دارد و چنین شرح و بسط و عنایت کاملى به بیان حقایق و سنن جهان آفرینش از خصایص این سوره است. از این نظر، این سوره در قرآن مانندى ندارد و آیات مربوط به این قسمت را باید از «معجزات علمى» قرآن شمرد که شرح و تفسیر آنها کاملاً درخور دقت و اهمیت است و در حقیقت از دلایل رسالت پیامبر گرامى به شمار مى‏رود.

 

 

از این بیان، هدف سوره نیز روشن شد؛ زیرا هدف سوره به گواهى مضامین آیات آن، تشریح دلایل توحید و طرح براهین یگانگى وى، که اساس دعوت پیامبر را تشکیل مى‏دهد، مى‏باشد و در نتیجه، اثبات رسالت پیامبر و آسمانى بودن کتاب اوست. از این جهت در آغاز و پایان سوره، صحت رسالت و حقانیت کتاب وى مورد عنایت قرار گرفته است.

 

فضیلت و خواص سوره رعد

رعد؛ سیزدهمین سوره قرآن که مدنی  و دارای ۴۳ آیه می باشد.

 

روایت از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم: «هرکه سوره رعد را قرائت نماید خداوند ده برابر تعداد همه ابرهای گذرنده، در گذشته و حال و آینده به او حسنه عنایت می فرماید و در روز قیامت از وفا کنندگان به عهد الهی خواهد بود.»۱

 

امام صادق علیه السلام فرمودند: «هر کس سوره رعد را زیاد قرائت نماید، هیچ گاه دچار صاعقه نخواهد شد حتی اگر ناصبی باشد و اگر مؤمن باشد بدون حساب وارد بهشت می شود و حق شفاعت درباره همه خانواده و برادران و آشنایانش را دارد.»۲

 

آثار و برکات سوره رعد

 

۱) جهت زوال ملک ستمگر

نقل از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم: «هرکس سوره رعد را در تاریکی شب زیر نور آتش و بعد از نماز عشاء بنویسد و بر خود بیاویزد و همان ساعت بر در خانه حاکم و سلطان ستمگر و زورگویی برود، موجب زوال ملک و هلاکت او می شود.»۳

 

(۱) مجمع البیان، ج۶،ص۶

(۲) ثواب الاعمال، ص۱۰۷

(۳)تفسیر البرهان،ج۳ ص۲۲۱

منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی محسن آشتیانی، سید محسن موسوی،ص ۱۱۷»


عضویت در یورفان


این مطلب را به اشتراک بگذارید

ارسال به کلوب ارسال به فبس بوک ارسال به تویتر ارسال به گوگل پلاس ارسال به گوگل ارسال به فرند فید ارسال به یاهو


مطالب مرتبط

نخستین آفت ایمان و دفع آن

گام نخست ، غفلت زدایی
نخستین آفت ایمان، غفلت است ؛ زیرا ایمان یک فعل اختیاری است و آدمی در فعل اختیاری باید دست به انتخاب زند و از میان اطراف گوناگون یکی را برگزیند و این مشروط به توجه به همه اطراف موضوع است. غفلت همین جا سر بر می آورد و آدمی را از توجه به اطراف باز می دارد و راه انتخاب صحیح را بر وی می بندد. غرایز بر بسیاری انسان ها حاکم مطلق است و توجه آنان را به راه ها و اهداف متعالی گنگ می کند از این رو قرآن کریم با لحن بسیار تندی از غافلان یاد کرده است :
«بسیاری از افراد جن و انس ، دل هایی دارند که با آن حقایق را نمی فهمند ، چشم هایی دارند که با آن ها نمی بینند و گوش هایی دارند که با آن ها نمی شنوند. این افراد مانند چهارپایان و بلکه از ایشان پایین تر و پست ترند و اینان همان غفلت زدگانند.» (۱)
آری غفلت راه های شناخت و فهم حقایق را بر انسان می بندد و استعدادهای او را از کار می اندازد و به همین خاطر انسان غافل از حیوان پست تر می شود زیرا اگر حیوان بر درک و فهم قادر نیست ، معذور است. اما انسان با داشتن ابزار های معرفتی ، عذری برای توجیه غفلت خود ندارد.
ایمان دل دادن و دل سپردن است و این زمانی میسور است که تمام توجه دل به چیزی دیگر معطوف نباشد که در این صورت دلی برای آدمی باقی نمانده که به حقیقت بسپارد. به همین دلیل است که تذکر ، یادآوری و پندپذیری از حوادث درس آموز نیز ویژه کسانی است که دلی داشته باشند.

برای فراهم ساختن ایمان ، نخست باید غفلت زدایی کرد ؛ یعنی توجه کنیم که غیر از ارضای غرایز مادی و کسب لذت های ناپایدار ، حقایق دیگری نیز هست یا می تواند باشد. پیامبران الهی با یادآور شدن پاره ای حقایق روشن که مورد غفلت قرار گرفته اند ، سعی در بیدار ساختن آدمیان داشتند و از این رو قرآن کریم کار آنان را ذکر و خود ایشان را مذکر می خواند. (۲)البته غفلت مراتب دارد و برخی مراتب آن با برخی مراتب ایمان ـ که آن هم امری دارای مراتب است ـ جمع می شود.


عضویت در یورفان


این مطلب را به اشتراک بگذارید

ارسال به کلوب ارسال به فبس بوک ارسال به تویتر ارسال به گوگل پلاس ارسال به گوگل ارسال به فرند فید ارسال به یاهو


مطالب مرتبط